توضیحات
مربوط به فیلم سخنرانی آقای ارنستو سیرولی
متن سخنرانی:
هر کاری که من انجام می دهم و تمام کارهای حرفه ای ام ، زندگی ام ، به واسطه 7 سال کار من در آفریقا به عنوان یک مرد جوان ، شکل گرفته. اون موقع جوان به نظر می اومدم البته الان جوان نیستم. من در زامبیا، کنیا، ایوری کوست، الجزایر و سومالی کار می کردم در پروژه های همکاری فنی با کشورهای آفریقایی. من برای یک ngo کار می کردم. و هر پروژه ای رو که ما در آفریقا کار می کردیم با شکست مواجه می شد. و من پریشان حال بودم. من در سن 21 سالگی فکر می کردم ما ایتالیایی ها آدم های خوبی هستیم و در آفریقا کارهای خیری می کنیم. اما برعکس رو هر چیزی که دست میگذاشتیم آن را خراب میکردیم. اولین پروژه همانی بود که من کتاب اولم رو ازش الهام گرفتم. «امواجی از رودخانه زامبزی» پروژه ای بود که ما ایتالیایی ها تصمیم گرفتیم به زامبیایی ها یاد بدیم که چطور کشت کنند. پس ما با دانه های ایتالیایی از را رسیدیم در زامبیای جنوبی. در این دره بسیار زیبا در کنار رودخانه زامبزی. و به مردم یاد دادیم که چطور گوجه های ایتالیایی کشت کنند. و کدو و غیره. البته مردم محلی هیچ علاقه ای به این کار نداشتند. پس ما به آنها حقوق دادیم که بیایند و کار کنند. بعضی وقتها آنها شاید می اومدند و ما تعجب می کردیم که چرا مردم محلی در چنین دره حاصلخیزی کشت نمیکنند؟ ما به جای این که از اونها بپرسیم که چرا چیزی کشت نمی کنند خیلی راحت می گفتیم خدا رو شکر ما اینجاییم!! تا مردم زامبیا رو درست به موقع از گرسنکی نجات بدیم. و البته هر چیزی در آفریقا به زیبایی رشد می کرد. ما این گوجه های شگفت انگیز رو داشتیم. در ایتالیا گوجه فرنگی اینقدر رشد می کنه و در زامبیا با این سایز. باورمون نمی شد به مردم زامبیا می گفتیم. نگاه کنید کشاورزی چه ساده است. یک شب که گوجه ها قشنگ و رسیده و قرمز بودند، 200 کرگدن از رودخانه عبور می کردند و همه چیز رو خوردند. ما به زامبیایی ها گفتیم خدای من کرگدن ها !!و اونها گفتند بله بخاطرهمینه که ما تو این دره کشت نمی کنیم. پس چرا از ما نپرسیدین؟ جواب دادند شما هرگز نپرسیدین. من فکر میکردم فقط ما ایتالیایی ها اطراف آفریقا میگردیم و کورکورانه عمل می کنیم. اما بعد دیدم آنچه که آمریکایی ها انجام می دهند، انگلیسی ها فرانسوی ها انجام میدهند ان ها هم همینطور ند و بعد از دیدن این که انها چه کاری انجام میدهند من به پروژه خودمون در زامبیا افتخار کردم چون ما حداقل کرگدن ها رو غذا دادیم. باید مزخرفاتی رو که ما به مردم آفریقا تحمیل می کردیم ببینید اگه میخواهید کتاب بخونید کتاب « کمک مردم» نوشته دامبیسا مویو، رو بخونید. بانوی زامبیایی که اقتصاددان هست. کتاب در 2009 منتشر شد. ما کشورهای کمک کننده غربی دو تریلیون دلار آمریکا را در سال گذشته به آفریقا کمک کردیم. نمی خواهم درباره ضرری که این پول داشته صحبت کنم برید و کتاب رو بخوانید. از یک زن آفریقایی بشنوید که ما چه خرابکاری هایی کردیم. ما غربی ها امپریالیست و استعمارگر هستیم و فقط دو جور با مردم برخورد می کنیم. یا پترونایز می کنیم یا پترونالیستیک هستیم. هر دو کلمه از ریشه لاتین پتر هستند. که یعنی پدر. اما این دو کلمه دو معنی مختلف دارند. پترونالیستیک یعنی من با هر کسی از فرهنگ دیگری مثل فرزندم رفتار می کنم. میگم من تو رو خیلی دوست دارم.
پترونایزینگ یعنی من با هرکسی از فرهنگ دیگر مثل نوکرم رفتار می کنم. برای همینه که سفید پوست ها را در آفریقا بوانا صدا می کنن یعنی رئیس.
من کتابی خواندم که مثل سیلی تو صورتم خورد. کوچک زیباست نوشته شوماخر که گفت از همه چیز مهم تر در توسعه اقتصادی این است که اگر مردم نمی خواهن تنهاشون بزارین. این باید اصل اول کمک باشه. اولین اصل کمک احترام گذاشتن است. امروز صبح آقایی که این کنفرانس رو افتتاح کرد گفت می تونید یه شهر رو تصور کنید که استعماری نو نیست؟
وقتی 27 ساله بودم تصمیم گرفتم فقط به مردم پاسخ بدم. سیستم تسهیل کسب و کار رو اختراع کردم. جایی که شما هیچ چیزی رو شروع نمی کنید. هیچ کسی رو ترغیب نمی کنید در عوض یک خدمتکار می شوید. برای شور و علاقه مردم محلی، خدمتکار مردمی که آرزو دارن آدم بهتری بشوند. پس چه کار می کنید. ساکت می شوید هیچ وقت با یک ایده وارد یک جامعه جدید نمی شوید. و با مردم بومی رفت و آمد می کنید. ما در اداره کار نمی کنیم.در کافه ها در کلوپ ها همدیگر رو ملاقات می کنیم. تقریبا هیچ زیرساختی نداریم و کاری که می کنیم اینه که دوست می شویم و میبینیم که اون شخص چه کاری می خواد بکند. مهمترین چیز علاقه است. شما می تونید به یک نفر ایده بدین اما اگر اون شخص نمی خواد انجامش بده چه کار می تونید بکنید؟ علاقه ای که یک شخص برای رشد خودش دارد مهمترین چیزه. علاقه ای که اون فرد برای رشد شخصیتش داره مهم ترین عامله. بعد ما که کمکشون می کنیم که بروند و دانش آن موضوع را پیدا کنند. برای اینکه هیچ کس در دنیا نمی تونه به تنهایی موفق بشه. شخصی که ایده داره ممکنه دانش اون کار رو نداشته باشه. اما دانش که در دسترس است. بنابراین من سالها پیش به این ایده رسیدم که چرا ما برای یک بار هم که شده به جای اینکه وقتی به جامعه ای میرسیم به مردم بگوییم که چه کار کنند، چرا فقط یک بار هم که شده به اونها گوش نمی کنیم ؟ اما نه در جلسات ما ، نه در جلسات رسمی
اجازه بدین من یک رازی رو به شما بگم. یک مشکلی در این جلسات رسمی هست. کارآفرین ها هیچ وقت نمیان. و هیچ وقت در یک جلسه رسمی به شما نمی گن که با پولشان چه کار می خوان بکنن یا چه فرصتی رو شناسایی کردن. برنامه ریزی کردن این نقطه کور رو داره . اینجوری باهوش ترین مردم جامعه رو نمی شناسین. برای اینکه آنها به چلسات عمومی شما نمیان.
کاری که ما می کنیم اینه که یک به یک کار می کنیم. و برای این، باید زیرساختی اجتماعی فراهم کنید که وجود نداره. باید یک حرفه جدید خلق کنید. حرفه جدید مثل دکتر خانواده است برای کسب و کار. دکتر خانواده برای کسب و کار که در خانه خودتون با شما مشورت می کنه پشت میز شام خودتون در کافه، و کمک می کنه منابعی رو پیدا کنید که عشق و علاقه خودتون رو به درامد تبدیل کنه. من این طرح رو در اسپرنس در غرب استرالیا امتحان کردم اون موقع داشتم دکترا می گرفتم و سعی می کردم از این مزخرفات پترونازینگ فاصله بگیرم همان که ما تا از راه می رسیم میگیم چه کار کنید پس کاری که همان سال اول در اسپرنس انجام دادم این بود که در خیابان ها راه برم و در عرض 3 روز من مشتری اولم رو داشتم و به این اولین نفر کمک کردم. به یک نیوزیلندی که داشت ماهی دود میداد در گاراژ، کمکش کردم که ماهی رو به یک رستوران در پرث بفروشه. و بعد ماهیگیرها اومدن و گفتن تو همونی که به مائوری کمک کردی به ما هم کمک می کنی؟ و به این 5 ماهیگیر کمک کردم تا با هم کار کنند و ماهی تون رو به جای فرختن به کارخانه کنسروسازی در شهر آلبانی به قیمت کیلویی 50 سنت، راهی پیدا کردیم که ماهی ها رو به ژاپن برای سوشی به قیمت کیلویی 15 دلار بفرستند. و بعد کشاورزها اومدن و گفتن تو به اونا کمک کردی می تونی به ما هم کمک کنی؟
در عرض یک سال من 27 پروژه داشتم دولت اومد و پرسید چطور میتونی این کار رو انجام بدی؟ و من گفتم من یک کار خیلی خیلی سخت می کنم. خفه می شم و به انها گوش می دم. پس دولت گفت ادامه بده. ما این کار رو در 300 شهر در دنیا انجام دادیم ما کمک کردیم که 40000 کسب و کار جدید شروع به کار کنند نسل جدیدی از کارآفرین ها هستند که در تنهایی در حال مرگند. پیتر دراگر یکی از بزرگترین مشاوران مدیریت در تاریخ، چند سال پیش در 96 سالگی فوت کرد اون قبل از این که وارد تجارت بشه استاد فلسفه بود و این چیزیه که پیتر دراکه گفته برنامه ریزی در واقع با یک جامعه کارآفرین و اقتصاد ناسازگار است. برنامه ریزی بوسه مرگ کار آفرینی است. پس اگر دارید شهر کرایست چرچ رو نوسازی می کنند بدون اینکه بدونین باهوشترین مردم شهر می خواهند با پول خودشون و با انرژی شون چه بکنند، باید یاد بگیرین چطور این مردم رو ترغیب کنید. که بیایند و با شما صحبت کنند. باید برای شان حریم خصوصی و شخصی فراهم کنید. باید در کمک کردن بهشون عالی باشین. بعد اونها خواهند اومد در تعداد زیاد هم خواهند اومد. در یک جامعه 10 هزار نفری ما 300 مشتری میگیریم. میتونید تصور کنید در یک جامعه 300 هزار نفری چه علائق و هوشی نهفته است. کدامیک از سخنرانی های امروز رو بیشتر تشویق کردین. مردم محلی. اینها رو با عشق علاقه تشویق کردین. چیزی که دارم می گم اینه که کار آفرینی اونجایی ست که این ها وجود دارند.
ما در انتهای اولین انقلاب صنعتی هستیم. سوخت فسیلی غیر تجدید پذیر تولید کارخانه ای ناگهان سیستمی داریم که ماندگار نیست. موتور داخلی ماندگار نیست. شیوه فرئون برای نگهداشتن چیزها ماندگار نیست اون چیزی که ما باید بهش نگاه کنیم اینه که چطور تغذیه درمان آموزش حمل و نقل ارتباطات برای 7 میلیارد آدم به صورت ماندگار فراهم شود. تکنولوژی برای این کار وجود ندارد چه کسی می خواد این تکنولوژی رو برای انقلاب سبز اختراع کند؟ دانشگاه ها؟ فراموششون کنید. دولت؟ فراموششان کنید. کارآفرین ها هستند و همین الان دارن این کار رو انجام می دهند. یک داستان دوست داشتنی هست که من در یک مجله آینده نگر خوندم. خیلی خیلی سال پیش یک گروه از متخصصین دعوت شده بودند تا در مورد آینده شهر نیویورک در سال 1860 با هم بحث کنند در سل 1960 این گروه دور هم جمع شدن و همه فکر می کردن که چه اتفاقی خواهد افتاد برای شهر نیویورک در 100 سال آینده و همکی به این توافق رسیدن که شهر نیویورک در 100 سال بعد وجود نخواهد داشت. چرا برای اینکه اونها به نمودار نگاه کردن و گفتن اگر جمعیت با این نرخ رشد کند برای حمل و نقل جمعیت نیویورک به 6 میلیون اسب احتیاج است که کود تولید شده توسط 6 میلیون اسب قابل تحمل نخواهد بود. همون موقع داشتن تو کود غرق می شدن. پس در 1960 اونها این تکنولوژی کثیف رو میدیدن که قرار بود زندگی در نیویورک رو مختل کنه. چه اتفاقی می افتاد بعد از 49 سال در 1900؟ در ایالات متحده آمریکا 1001 کارخانه اتومبیل سازی وجود داره ایده پیدا کردن یک تکنولوژی جدید کاملا فائق شد. و کارخانه های بسیار کوچک در کنار رودخانه های کوچک بوجود آمد ند. در دیربورن میشیگان هنری فوردو با اینحال برای کار آفرین ها رازی وجود داره. اول باید براشون حریم خصوصی فراهم کنید در غیر اینصورت این ها سراغتون نمیان. بعد باید بهشون خدمات کاملا متعهدانه و همراه با عشق و علاقه بدین. بعد باید حقیقت رو درباره کارآفرینی بهشون بگید. کوچکترین شرکت بزرگترین شرکت باید به راحتی قادر به انجام این کار باشن. محصولی که میخواهید بفروشین باید فوق العاده باشه. و باید بازار یابی فوق العاده داشته باشین و باید مدیریت مالی فوق العاده داشته باشینو حدس بزنیدما تا حالا یک انسانی در دنیا پیدا نکرده ایم که بتواند هم بسازد هم بفروشد هم به دنبال منابع مالی باشد. هیچ کسی وجود ندارد هیچ وقت به دنیا نیامده است. تحقیق کردیم و نگاه کردیم به 100 شرکت معتبر در دنیا کارنگی استینگهاوس ادیسون فورد همه شرکت های جدید گوگل یاهو فقط یک چیز مشترک بین شرکت های موفق دنیا وجود داره فقط یک چیز هیچ کدام توسط یک نفر شروع نشده بودند. ما به 16 ساله ها کارآفرینی آموزش می دیم. در نورث آمبرلند و کلاس رو با خواندن دو صفحه اول از زندگینامه ریچارد برنسون شروع می کنیم و وظیفه این 16 ساله ها اینه که ببینند در 2 صفحه اول این زندگی نامه ، ریچارد برنسون چند بار از کلمه من و جند بار از کلمه ما استفاده می کند. هیچ بار از کلمه من و 32 بار از کلمه ما. او تنها نبود وقتی شروع کرد. هیچ کس به تنهایی یک شرگت رو شروع نکرده هیچ کس. پس ما میتونیم یک جامعه ای را خلق کنیم در جایی که ما متخصصینی رو داریم که در راه اندازی تجارت های کوچک تجربه دارند در کافه یا بار می نشینید و این دوستی های متعدد برای شما همون کاری رو می کنند که یک نفر برای این آقا کرد که در مورد حماسه سخنرانی می کند کسی که به شما میگه چه چیزی احتیاج داری؟ چه کاری میتونی بکنی؟ میتونی بسازیش؟میتونی اینو بفروشی؟ میتونی از حساب کتابش سردر بیاری؟ میگه نه من نمی تونم میگیم میخواهی کسی رو پیدا کنیم؟ ما گروه ها رو فعال می کنیم ما گروهی از داوطلبینی رو داریم که فعالیت های اقتصادی و تسهیلگران رو حمایت می کنند. برای کمک به شما که منابع و مردم رو پیدا کنید. ما کشف کردیم که معجزه و استعداد محلی چنان هست که می تونید فرهنگ و اقتصاد این جامعه رو تغییر بدین. فقط با کشف عشق و علاقه و انرژی و تخیل مردم خود.